در علم عروض معیاری برابر دو هجای بلند، تن تنن، تن تننا، کنایه از نغمه، سرود، آواز، برای مثال به چنگ و تن تن این تن نهاده ای گوشی / تن تو تودۀ خاک است و دمدمه ش چو هواست (مولوی۲ - ۱۱۴۵)
در علم عروض معیاری برابر دو هجای بلند، تن تنن، تن تننا، کنایه از نغمه، سرود، آواز، برای مِثال به چنگ و تن تن این تن نهاده ای گوشی / تن تو تودۀ خاک است و دمدمه ش چو هواست (مولوی۲ - ۱۱۴۵)
تنسر. نام مرد بزرگواری از پارسیان ایران بوده است که اورا موبد موبدان می گفته اند و نام او بهرام خورزاد و معاصر با شاهنشاه اردشیر بابکان و در آن زمان پادشاهی مازندران بالوراثه با مردی حنفشاه نام تعلق داشته که بر اردشیر در پادشاهی بعضی تعرضات مدعیانه می کرده. این موبد موبدان به وی نامه نوشته او را متنبه و به حضرت اردشیر متوجه داشته دیگرباره از جانب اردشیر به تبرستان رفته.... صورت آن نامه در تاریخ تبرستان تألیف محمد بن اسفندیار آملی رحمه الله مسطور است. (انجمن آرا). طبق روایات موبدان موبد اردشیر بابکان بود و اوست که ’نامه ای’ به گشنسپ شاه طبرستان نوشت، بعضی او را با کرتیر یکی دانسته اند. (از فرهنگ فارسی معین).... این مرد از موبدان عهد اردشیر اول است و هیرپدان هیرپد بوده است که مقامی است چون موبدان موبد و سمت مستشاری و وزارت اردشیرداشته و اوست که نامۀ تنسر را به جشنسف شاه طبرستان نوشته و او را بموافقت و دولتخواهی اردشیر اندرز میدهد. متن پهلوی این نامه از میان رفته و فارسی آن در تاریخ ابن اسفندیار مضبوط است و در تهران به اهتمام فاضل معاصر مجتبی مینوی طبع شده است. (سبک شناسی بهار ج 1 ص 51). رجوع به سندبادنامه و مزدیسنا و فرهنگ ایران باستان ص 253 و ایران در زمان ساسانیان و خرده اوستا و یسنا ص 82 و یشتها ج 2 ص 249 و 280 و نستر شود
تنسر. نام مرد بزرگواری از پارسیان ایران بوده است که اورا موبد موبدان می گفته اند و نام او بهرام خورزاد و معاصر با شاهنشاه اردشیر بابکان و در آن زمان پادشاهی مازندران بالوراثه با مردی حنفشاه نام تعلق داشته که بر اردشیر در پادشاهی بعضی تعرضات مدعیانه می کرده. این موبد موبدان به وی نامه نوشته او را متنبه و به حضرت اردشیر متوجه داشته دیگرباره از جانب اردشیر به تبرستان رفته.... صورت آن نامه در تاریخ تبرستان تألیف محمد بن اسفندیار آملی رحمه الله مسطور است. (انجمن آرا). طبق روایات موبدان موبد اردشیر بابکان بود و اوست که ’نامه ای’ به گشنسپ شاه طبرستان نوشت، بعضی او را با کرتیر یکی دانسته اند. (از فرهنگ فارسی معین).... این مرد از موبدان عهد اردشیر اول است و هیرپدان هیرپد بوده است که مقامی است چون موبدان موبد و سمت مستشاری و وزارت اردشیرداشته و اوست که نامۀ تنسر را به جشنسف شاه طبرستان نوشته و او را بموافقت و دولتخواهی اردشیر اندرز میدهد. متن پهلوی این نامه از میان رفته و فارسی آن در تاریخ ابن اسفندیار مضبوط است و در تهران به اهتمام فاضل معاصر مجتبی مینوی طبع شده است. (سبک شناسی بهار ج 1 ص 51). رجوع به سندبادنامه و مزدیسنا و فرهنگ ایران باستان ص 253 و ایران در زمان ساسانیان و خرده اوستا و یسنا ص 82 و یشتها ج 2 ص 249 و 280 و نستر شود
کنایه از نغمه و سرود. (آنندراج). سرود و نغمه و آهنگ و ترانه. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین) : در خانه تن مزن که ز دستان عندلیب در هر دمت به باغچه صدجای تن تن است. انوری (از آنندراج). ، وزن اجزای آواز موسیقی. (فرهنگ فارسی معین) ، از ارکان تقطیع. (فرهنگ فارسی معین)
کنایه از نغمه و سرود. (آنندراج). سرود و نغمه و آهنگ و ترانه. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین) : در خانه تن مزن که ز دستان عندلیب در هر دمت به باغچه صدجای تن تن است. انوری (از آنندراج). ، وزن اجزای آواز موسیقی. (فرهنگ فارسی معین) ، از ارکان تقطیع. (فرهنگ فارسی معین)